خورشید(sun)
خورشید | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() ستاره ای از رشته اصلی با رده طیفی G2 .جسم مرکزی منظومه شمسی که تمام سیارات دنباله دارها و سیارکها در مدارهایی دور آن می چرخند. ۹۸درصد جرم منظومه شمسی درون خورشید قرار دارد و نور وگرمای این ستاره برای تداوم زندگی بسیار ضروری است.منبع انرژی این ستاره فرآیند همجوشی هسته ای است که در آن اتم هیدروژن به هلیم تبدیل می شود.این واکنش در درون هسته انجام می گردد که خود یک چهارم شعاع خورشید را در بر می گیرد.ذرات نوترینو ناشی از واکنشهای هسته ای درون خورشید در زمین قابل کشف هستند.ساختمان ودینامیک خورشید در علمی به نام خور لرزه نگاری(Helioseismology) مورد بررسی قرار می گیرد.یک منطقه تابشی(radiative) وبعد از آن یک منطقه همرفتی (convective)هسته را در برگرفته که اندازه آن7/28 درصد از شعاع خورشید می باشد.قرص قابل مشاهده خورشید نورسپهر (photosphere) نام دارد مناطق فعال خورشید در این قرص را می توان به مناطقی مانند لکه های خورشیدی و مشعل( faculae )تقسیم نمود.این عوارض با میدانی مغناطیسی با قدرت 2000 تا 4000 گاوس همراه هستند.دراین منطقه میتوان شاهد جودانه (granulation) ودر اندازه های بزرگتر ابر جودانه (super granulation) بود که هردو ناشی از فعالیت همرفتی خورشیدی هستند.نورسپهر یافوتوسفر دارای چرخشی تفاضلی ( differential) بوده ودمای آن 5780 درجه کلوین است. جو درونی خورشید لایه ای به نام فام سپهر یا کروموسفر است که درست بالای نورسپهر قرار گرفته است.بکمک وسایلی مانند خور طیف نگاشت(spectroheliograms) یا طیف سنج میتوان ناظر عوارضی مانند زبانه ( prominences) سیخک (spicules)کمانک (fibrils) پلاژ(plages) ومشعل( flocculi) در فام سپهر بود. لایه بالاتر جوی خورشید تاج یا کرونا است که دمای آن به چند میلیون درجه می رسد.در این منطقه نیز عوارضی مانند حفره های تاجی یا چرخه تاجی وجود دارند. تمام فعالیت های خورشید شامل انتقال جرمی تاج یا فورانهای تاج خورشیدی (coronal mass ejection) شراره (flares) مناطق فعال ولکه های ناشی از آنها طی یک چرخه 11 ساله کم وزیاد می شوند.مقدار تابش ورودی به زمین با نام ثابت خورشیدی نیز دارای ارتباطی با این چرخه می باشد تغییرات بلند دوره ثابت خورشیدی حتی به تغییرات اقلیمی نیز منجر می شود و دوره کمینه ماوندر(maunder minimum) یکی از نمونه ها می باشد. تابش اشعه ایکس قوی ناشی از شراره های خورشید ٬لایه یونکره (ionosphere) زمین را تحت تاثیر قرار داده وذرات پرانرژی آزاد شده نیز می توانند خطری برای فضانوردان و ماهواره ها به حساب بیایند.انتقال جرمی تاج (فورانهای تاج خورشیدی یا CME)فضای بین زمین وخورشید را تحت تاثیر قرار داده وموجب طوفانهای مغناطیسی ودر نتیجه شفق های قطبی می شود. ارتعاشات خورشیدی ارتعاشات خورشید مانند زنگیست که دائم در حال نواخته شدن است. خورشید در آن واحد بیشتر از ۱۰ میلیون درجه صوت مختلف ایجاد می کند. ارتعاشات گازهای خورشیدی از نظر مکانیکی شبیه به ارتعاشات هوا، که آنها را با نام امواج صوتی می شناسیم، می باشند. از این رو ستاره شناسان امواج خورشیدی را به رغم اینکه نمی شنویم، مانند امواج صوتی می دانند. سریعترین ارتعاش خورشیدی حدود ۲ دقیقه به طول می انجامد. مدت زمان یک ارتعاش مقدار زمان لازم برای کامل شدن یک حلقه یا سیکل از ارتعاش است. آرام ترین ارتعاشی که گوش انسان قادر به تشخیص آن می باشد مدت زمانی معادل ۲۰/۱ ثانیه دارد. بیشتر امواج صوتی خورشید از “سلولهای حرارتی” موجود در توده های متراکم گاز در اعماق خورشید سرچشمه می گیرند. (*هوا دارای خاصیت ارتجاعی میباشد هنگامی که یک لایه از مولکولهای هوا به جلو رانده میشود، این لایه به نوبه خود لایه دیگری را به جلو میراند و خود به حال اول بر میگردد. لایه جدیدی نیز لایه دیگری را به جلو میراند و به همین ترتیب این عمل بارها و بارها تکرار میگردد تا انرژی به پایان برسد. این جابجایی مولکولها اگر بیش از ۱۶ مرتبه در ثانیه تکرار گردد صدا بوجود میآید. هر رفت و برگشت لایه هوا یک سیکل نام دارد و تعداد سیکل در ثانیه تواتر یا بسامد یا فرکانس نامیده میشود).این سلولها انرژی را تا سطح خورشید بالا می آورند. بالا آمدن این سلولها مانند بالا آمدن بخار از آب در حال جوشیدن است. واژه سلولهای حرارتی به همین دلیل به آنها اطلاق می گردد. هنگامیکه سلولها بالا می آیند، سرد می شوند. آنگاه به درون خورشید جائیکه بالا آمدن از آنجا آغاز می شود باز می گردند. در هنگام سقوط و پائین رفتن سلولهای حرارتی ارتعاش شدیدی به وجود می آید. این ارتعاش باعث می شود که امواج صوتی از درون سلولها خارج شوند. از آنجائیکه اتمسفر خورشید غلظت کمی دارد، امواج صوتی نمی توانند در آن به حرکت و جریان درآیند. در نتیجه، وقتی که یک موج به سطح می رسد مجددا به درون خورشید بر میگردد. بنابراین قسمت کوچکی از سطح خورشید حرکت تند و سریعی به بالا و پائین پیدا می کند. وقتی یک موج به درون خورشید سفر می کند، به سمت بالا و سطح آن خم می شود. مقدار انحنای موج بستگی به چگالی گازی که موج درون آن حرکت میکند و مواردی دیگر دارد. در نهایت، موج به سطح می رسد و دوباره به درون بر می گردد. این رفت و آمدها تا آنجا که موج انرژی خود را در گازهای پیرامون از دست بدهد، ادامه خواهد داشت. آینده خورشید طی چند میلیارد سال آینده درخشندگی خورشید بسیار زیاد خواهد شد ودمای زمین به 100 درجه رسیده وآب اقیانوسها تبخیر خواهند شد.بعد از مدتی با اتمام سوخت هیدروژنی اش به یک غول سرخ تبدیل خواهد شد.این زمان خورشید دارای مرحله از ناپایداری شده واندازه خورشید 50 برابر خواهد شد.دمای سطحی کاهش یافته اما درخشندگی کلی تا حدود 300 برابر مقدار کنونی افزایش خواهد یافت.دما در هسته خورشید به 100 میلیون درجه رسیده و هلیوم بدنبال واکنشهای هسته ای جدید به کربن و اکسیژن تبدیل خواهد شد.جرم خورشید آنقدر زیاد نیست که بتواند از طریق واکنشهای هسته ای کربن سوزی واکسیژن سوزی انرژی تولید کند.بعد از مدتی بادهای خورشیدی شدید از آن وزیدن گرفته ولایه های بیرونی به شکل سحابی سیاره ای به بیرون پرتاب می شوند.بعد از مدتی آنچه که باقی می ماند هسته ای تشکیل شده از مواد دژنره(تبهگن) بوده وخورشید به یک کوتوله سفید تبدیل خواهد شدو بعد از مدتهای طولانی با به ته کشیدن انرژی ،به یک کوتوله سیاه مرده وکم فروغ تبدیل خواهد شد. مشخصات خورشید
|
کهکشان راهشیری چه رنگی است؟
به گفته دکتر جفری نیومن (Dr. Jeffrey Newman) رنگ راهشیری مثل برف تازه، سفید است. اجداد ما هنگامی که در آسمان نوار کهکشان را که از یک افق تا افقی دیگر کشیده شده، را میدیدند، این اسم را به کهکشان ما دادند، چون به چشم انسان به رنگ شیری دیده میشود. چشم انسان در طولموج های بلند حساسیت کمی به تشخیص رنگ دارد. قسمتهایی از کهکشان راهشیری به رنگ زرد یا قرمز است و در بعضی قسمتها آبی، ولی چشم نمیتواند شدت رنگ قرمز را به خوبی تشخیص دهد و رنگ آبی را بیشتر میبییند، در صورتی که ابزار یا دوربین حساس قادر است.
کهکشانهای دیگر را میتوانیم به طور کامل ببینیم و رنگ ودرخشندگی آنها را بسنجیم. رنگ و درخشندگی ابزار خوبی در ستارهشناسی است چون به ما کمک میکنند تا اطلاعاتی را از ستارهها و کهکشانها به دست آوریم.
متاسفانه ما تصویر کلی از کهکشانمان را از بیرون از کهکشان نمیبینیم به همین دلیل به روشهای دیگری متوسل میشویم. نه تنها ما از داخل کهکشان به آن مینگریم بلکه دید ما توسط غبار ابری و غبار میانستارهای مسدود میشود، چون غبار میانستارهای نور را پراکنده میکند. ما قادر به دیدن ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ سالنوری در هر جهت از کهکشان هستیم در صورتی که کهکشان راهشیری ۱۰۰,۰۰۰ سالنوری وسعت دارد.
تصویر موزائیکی زیر دید ما از کهکشان راهشیری است که ترکیبی از ۳۰۰۰ فریم CCD است.
به گفته Newman با استفاده از یک تصویر نمیتوان رنگ کهکشان را تشخیص داد. به همین دلیل به روشهای مختلفی متوسل میشویم. به جای اینکه مستقیما به کهکشان راهشیری نگاه کنیم، کهکشانهایی را بررسی میکنیم که شبیه راهشیری هستند و میتوان رنگ و درخشندگی آن را تعیین کرد.
Newman به کمک Timothy Licquia یکی از دانشجویان دکترای فیزیک، با بررسی تصاویری از Sloan Digital Sky Survey (تصاویری که شامل جزئیاتی از یک میلیون کهکشان هستند)، به دنبال کهکشانهایی هستند که از نظر جرم کلی و آهنگ شکلگیری ستارهها شبیه به راهشیری باشند.
عکسی از کهکشانی که شبیه به راه شیری است و به نام SDSS J083909.27+450747.7 شناخته می شود.
رنگ ترکیبی کهکشان ما سفید (برفی) است، به سمت مرکز کهکشان زرد رنگ و در قسمت بازوهای مارپیچی آبی رنگ به نظر میرسد.
Newman و Licquia متوجه شدند که دمای رنگ نور ۴,۸۴۰ درجه کلوین است که بسیار نزدیک به نوری است که از یک لامپ نوری استاندارد با دمای رنگ ۴,۷۰۰-۵,۰۰۰ درجه کلوین است.
رنگ برف تازه، طبیعیترین رنگ سفید روی زمین است در صورتی که شیر نسبت به برف کمی به رنگ آبی میگراید.
رنگ راهشیری میتواند جزو دسته کهکشانهای آبی تلقی شود و هم میتواند جزو دسته کهکشانهای قرمز باشد. کهکشانهای قرمز متشکل از ستارههای پیر است، در حالی که کهکشانهای آبی شامل ستارههای جوان هستند. با اینکه راهشیری هنوز هم ستارههایی را تولید میکند ولی در حال نزدیک شدن به پایان عمر خود است. چند میلیارد سال بعد، کهکشان ما به مکان کسل کنندهای تبدیل خواهد شد، اکثر ستارهها در حال اتمام انرژی خود هستند، بدون اینکه ستارهی جدیدی متولد شده و جایگزین شود. به تدریج بازوهای مارپیچی راهشیری تیرهتر خواهند شد، چون هیچ ستارهی آبی باقی نخواهد ماند.
شفق قطبی چگونه بوجود می آید ؟
برخورد ذرات باردار پلاسمای خورشیدی با اتمها و مولکولهای جو زمین در لایه یونسپهر جو موجب پدید آمدن شفق قطبی یا آرورا میشود .
با برخورد ذرات بادهای خورشیدی به مولکولهای جو ، مولکولهای جو تحریک میشوند و انرژی دریافت میکنند و هر عنصری نسبت به چیدمان مداری e خود پس از دریافت انرژی , الکترون لایه تراز آن برانگیخته شده به صورتی که از لایه خود با گرفتن انرژی به لایه بالاتر رفته و به دلیل آنکه در لایه بالاتر پایدار نیست انرژی که گرفته بود را به صورت فوتون آزاد کرده و به لایه پایه خود باز می گردد و انرژی اضافه را به صورت تابشهای مرئی یا نامرئی آزاد میکند.

برای دیدن عکس در سایز اصلی روی آن کلیک کنید
تابشهای مرئی شفق ها را می توان از روی زمین و در عرض های بالای 60 درجه شمالی و جنوبی به راحتی مشاهده کرد اما تابشهای پرتو X و فرابنفش باید از فضا دیده شوند چون جو زمین بسیاری از تابشها را جذب و فیلتر میکند که خود یک نعمت است چرا که این تابش ها زیانبار هستند و اگر عکس های تهیه شده از فضا را که فضانوردان ایستگاه فضایی میگیرند ببینید این تابش ها مشخص هستند .
رنگهای گوناگون شفق قطبی هم مربوط به تحریک شدن مولکولهای متفاوت موجود در جو بالایی زمین است. دو گاز اکسیژن و نیتروژن دو ماده ای هستندکه بیشترین فراوانی را در جو زمین دارند و رنگ های قرمز و سبز که در شفق های قطبی دیده میشوند حاصل تحریک شدن این دو گاز هستند البته وجود گازهای اندک دیگر در جو زمین باعث میشود تا رنگ های دیگر هم بعضا” دیده شوند .
حال سوال اینجاست که چرا همه عرض های جغفرایایی کره زمین نمیتوانند این پدیده زیبای جوی را تماشا کنند که باید اینگونه پاسخ داد چون زمانی که مغناطکره زمین ایجاد سد میکند در برابر ذرات باردار خورشیدی این ذرات به سمت قطب های مغناطیسی زمین که در ناحیه شمال و جنوب کره زمین قرار دارند راهنمایی شده و جذب قطب های مغناطیسی میشوند که حاصل این عمل برانگیخته شدن جو فقط در نواحی شمالی و جنوبی زمین است .
اگر قطبهای مغناطیسی خورشید وارونه شود، چه خواهد شد؟
جا به جایی میدان مغناطیسی در اوج چرخه فعالیت های خورشیدی اتفاق می افتد، زمانی که خورشید دینام مغناطیسی درونی اش را دوباره تنظیم می کند. وقتی وارونگی میدان رخ می دهد میدان مغناطیسی ضعیف شده و پیش از اینکه به حالت وارونه ظاهر شود مقدار آن به صفر می رسد.
هرچند این یک رویداد فاجعه بار نیست اما بر کل منظومه خورشیدی تأثیر می گذارد.
وقتی فیزیکدانان خورشیدی، درباره وارونگی میدان خورشید صحبت می کنند، اغلب صحبتهای آنها بر روی صفحه جریان (Current sheet) متمرکز است. سطحی که به طور نامنظم گسترده شده و از استوای خورشید، جایی که میدان مغناطیسی خورشید که به کندی می چرخ، شامل یک جریان الکتریکی است، بیرون آمده است. این جریان، کوچک است تنها یک ده میلیاردم یک آمپر بر متر مربع، اما مقدار زیادی از آن وجود دارد، شدت جریان در منطقه ای به قطر 10000 کیلومتر که میلیاردها کیلومتر گسترده شده است جریان دارد. از نقطه نظر الکتریکی، همه هلیوسفر در اطراف این صفحه بزرگ تشکیل شده است.
در طول وارونگی مغناطیسی، این صفحه جریان به شدت مواج می شود، و ما همچنان که به دور خورشید می گردیم وارد این صفحه جریان شده و از آن خارج می شویم. در این زمان بادهای خورشیدی بیشتری به زمین می رسند و شفق های قطبی بیشتری را می بینیم.
همچنین، پرتوهای کیهانی هم، تحت تأثیر قرار می گیرند. پرتوهای کیهانی ذرات پر انرژی هستند که در اثر انفجار سوپرنوا یا رویدادهای قدرتمند دیگر در کهکشان، تا سرعتهایی نزدیک به سرعت نور شتاب گرفته اند. پرتوهای کیهانی، خطر بزرگی برای فضانوردان و کاوشگرهای فضایی محسوب می شوند و بعضی محققان می گویند: ممکن است آنها بر، ابری بودن و آب و هوای زمین تأثیر بگذارند. صفحه جریان مانند یک سد، در برابر پرتوهای کیهانی عمل کرده آنها را منحرف می کند و از نفوذشان به بخشهای درونی منظومه خورشیدی جلوگیری می کند. خبر خوب این که صفحه جریان موج دار، سپر محافظتی بهتری است.
دانشمندان می گویند قطب شمال خورشید پلاریته خود را از دست داده ولی این روند هنوز در قطب جنوب کامل نشده است اما این اتفاق به زودی خواهد افتاد.
بزرگترین میدان مغناطیسی جهان
وقتی دو ستاره نوترونی در یک سیستم دوتایی (باینری) در نهایت با هم یکی می شوند، یک ستاره نوترونی فوق العاده متراکم (hypermassive) به وجود می آید. زندگی کوتاه آن با یک انفجار مهیب به پایان می رسد و آن را به یک سیاه چاله با انفجارات اشعه X فرکانس بالا که آن را به یکی از درخشان ترین انفجاراتی که تا کنون در جهان دیده شده تبدیل می کند. با توجه به رصدهایی که توسط ماهواره هایی مانند XMM Newton، Fermi و Swift انجام گرفته، انرژی انفجارات اشعه X کوتاه در یک ثانیه با مقدار انرژی که کهکشان ما در مدت یک سال آزاد می کند برابر است. برای مدت های طولانی تصور می شد که میدان مغناطیسی بسیار قدرتمند، احتمالاً قدرتمند تر از هر میدان مغناطیسی که تا کنون مشاهده شده است، عنصر کلیدی برای توضیح این فوران ها می باشد.
این میدان های مغناطیسی بسیار قوی (ده ها یا صدها میلیون میلیارد بار قوی تر از میدان مغناطیسی زمین) چطور از میدان های مغناطیسی ضعیف ستاره های نوترونی اولیه به وجود آمده اند؟
این موضوع را می توان با پدیده ای که می شود در یک پلاسمای چرخشی اختلافی در حضور میدان های مغناطیسی اتفاق بیفتد، توضیح داد. لایه های پلاسمایی که در کنار یکدیگر قرار دارند و با سرعتهای مختلف می چرخند، به هم ساییده شده و در نهایت پلاسما را در یک حرکت آشفته قرار می دهند. در این فرآیند که به آن ناپایداری مگنتورتیشنال (magnetorotational) گفته می شود، میدان های مغناطیسی می توانند به شدت تقویت شوند. برای مدتهای طولانی تصور می شد که ناپایداری های مگنتوهیدروداینامیک در بخش های درونی ستاره های نوترونی بسیار بسیار پر جرم، می تواند تقویت میدان مغناطیسی لازم را موجب شود. اثبات واقعی اینکه این قضیه امکان پذیر است، حالا با شبیه سازی های عددی ممکن است.
این کشف دست کم به دو دلیل جالب است:
1.آن برای اولین بار به طور واضح، توسعه ناپایداری مگنتورتیشنال را در چارچوب نظریه نسبیت عام اینشتین نشان می دهد (جایی که تا کنون هیچ معیار تحلیلی برای پیش بینی ناپایداری وجود نداشته است).
2.این کشف می تواند با حمایت از این موضوع که میدان های مغناطیسی بسیار قوی می توانند عنصر اصلی برای توضیح مقدار زیادی انرژی که در فوران های اشعه گامای کوتاه آزاد می شود، باشند تأثیر عمیقی در اخترفیزیک بگذارد.
منبع: sciencedaily

خورشید چقدر داغ است؟
خورشید از سه بخش هسته، میانی، سطح و اتمسفر تشکیل شده است.
از درون ترین لایه به سمت بیرونی ترین لایه:
هسته جایی است که فشار و دما آنقدر زیاد است که اتم های هیدروژنی بر اثر واکنش های هسته ای به هلیوم تبدیل می شوند. در هر ثانیه، 600 میلیون تن ماده در این تبدیل شرکت کرده و مقدار زیادی اشعه گاما آزاد می کنند. این داغ ترین قسمت طبیعی در منظومه خورشیدی است و دمای آن به 15 میلیون درجه سلسیوس می رسد. فوتونهایی که در هسته خورشید تولید می شوند در طول هزاران سال بارها و بارها منتشر شده و جذب می شوند تا به سطح برسند.
بیرون از هسته، ناحیه تابش (radiative zone) است. در اینجا دما آنقدر افت می کند که واکنش های هسته ای دیگر اتفاق نمی افتد، دما در این ناحیه بین 7 تا 2 میلیون درجه است.
مقصد بعدی در سفر از مرکز خورشید، لایه همرفتی (convective zone) است، جایی که حباب های پلاسما مانند لامپهای غول پیکری از ماگما، گرما را به سطح خورشید می برند. دما در پایین ترین نقطه ناحیه همرفتی، 2 میلیون درجه سلسیوس است.
و بالاخره به سطح خورشید می رسیم، ناحیه ای از ستاره که می توانیم ببینیم. اینجا جایی است که نسبتاً خنک است و دمای آن 5500 درجه سلسیوس است.
و این هم بخش عجیب، هر چه از خورشید دور شده و وارد اتمسفر خورشید می شویم، دما دوباره افزایش پیدا می کند. بالای سطح خورشید کروموسفر (رنگین کره) قرار دارد جایی که دمای آن تا 20000 درجه سلسیوس بالا می رود.
بعد از آن، تاج یا کرونا (Corona خارجی ترین بخش اتمسفر خورشید) قرار دارد. کرونا به صورت یک هاله نازک در اطراف خورشید قرار دارد که در هنگام گرفتها می توان آن را دید. کرونا تا میلیون ها کیلومتر در فضا گسترده شده است. در کرونا، گازها به شدت داغ هستند و دمای آنها به بیش از یک میلیون درجه می رسد (در برخی بخشها دما تا 10 میلیون درجه سلسیوس هم افزایش پیدا می کند).
چگونه دمای اتمسفر خورشید از دمای لایه های درونی آن بیشتر است؟ دانشمندان دقیقاً نمی دانند اما دو نظریه وجود دارد. 1- ممکن است موج های انرژی از سطح خورشید آزاد شده و انرژی را تا اتمسفر خورشید بفرستند. 2- یا شاید همچنان که جریان ها بر روی خورشید سقوط می کنند و دوباره متصل می شوند، میدان مغناطیسی خورشید انرژی را در کرونا (تاج) آزاد کند.
در حال حاضر مأموریت هایی هستند که بر روی این موضوع کار می کنند تا پاسخی برای این معمای گیج کننده بیابند، بنابراین احتمالاً به زودی به یک جواب می رسیم.
ستاره ها می توانند بسیار داغ تر یا سرد تر از خورشید ما باشند. از سردترین و کم نورترین کوتوله های سرخ گرفته تا داغ ترین غول های آبی، جهان شگفت انگیزی آن بیرون است.
ترجمه شده از سایت: Universe today


ماده تاریک معمای کیهان
کیهان شناسی که علم مطالعه آغاز، شکل گیری و تکامل عالم است هنوز نمی داند ۹۹% عالم را چه چیز تشکیل داده است. به نظر می رسد جز غیر قابل مشاهده ای قسمت اعظم عالم را تشکیل داده است که قابل شناسایی نیست.
این ماده واقعا چیست؟ چگونه آن را بشناسیم؟ اثبات وجود ماده تاریک:![]() ماده تاریک معمای کیهان جاذبه دلیل وجود ماده تاریک. اولین مدرک. خوشه های کهکشانی.مقدار قابل توجهی ماده در بررسی خوشه های کهکشانی وجود دارد که ما نمی توانیم به آسانی آنها را ببینیم. خوشه های که از تجمع چند صد تا چند هزار کهکشان یا کهکشان های تک در فضا بوجود آمده اند. در دهه ۱۹۳۰، zwicky، Smith، دو خوشه تقریبا نزدیک به هم Coma و Virgo را از لحاط کهکشان های تشکیل دهنده و سرعت خوشه ها مورد بررسی قرار دادند، و سرعتی که بدست آوردند چیزی بین ۱۰ تا ۱۰۰ برابر مقداری بود که انتظار داشتند. دلیل محکمتر: منحنی حرکت انتقالی کهکشان ها.دلایل قابل اعتماد تری در دهه ۱۹۷۰ در پی اندازه گیری منحنی های دوران کهکشان ها ارایه شد. علت قابل اعتماد تر بودن آنها این است که اطلاعات موثق تری در مورد تعداد یشتری کهکشان دست می دهند. چه میزان ماده تاریک وجود دارد؟کیهان شناسان میزان موجود در عالم را با پارامتری به نام امگا مورد بحث قرار می دهند. در یک عالم بسته یعنی عالمی که جرم آن در حدی است که عاقبت در خود فرو می ریزد امگا بیش از ۱ تعریف می شود. در یک عالم باز یعنی عالمی که تا ابد اجزای آن در حال دور شدن از یکدیگر هستند امگا کمتر از ۱ است و یک عالم مسطح به طور ایده آل امگایی برابر ۱ خواهد داشت. ▪ ماده معمول![]() ماده تاریک ممکن است از چیزهای معمولی مثل جنس سیارات تشکیل شده باشد، ۱) سیارات. ▪ ماده عجیب.![]() ماده تاریک هرچه که هست، مهمترین علت نیروهای گرانشی در این عالم است و حداقل باید سهم کوچکی در ساختار کنونی عالم داشته باشد این ماده آنقدر ها هم عجیب نیست فقط ماده ای است که الکترون، نوترون و پروتون ندارد. بسیاری از چنین ذرات شناخته شده اند و چند مورد از آن ها در حد تئوری هستند تا بتوان مشکل ماده تاریک را حل کرد. نتیجه گیری:ستاره شناسان هنگام رصد کهکشان ها دریافتند که مقدار بسیار زیادی ماده در عالم وجود دارد و کهکشان ها اتفاقی و نا مرتب در عالم جا نگرفته اند بلکه به صورت خوشه ها و ابر خوشه درمیان رشته ها و دیواره هایی جا گرفته اند که در بین شان تهی گاهها وجود دارند. |
معیار لاوسون
معیار لاوسون
معیار لاوسون (Lawson criterion)، معیاری برای
آنکهر رآکتور گرما هسته ای به صورت منبع انرژی
درآید.
این معیار عبارت است از حاصلضرب چگالی ذرات
همجوشنده (ne) و زمان محصور سازی (τE) لازم برای
اینکه این ذرات به اندازه کافی واکنش کنند تا دمای پلاسما
را به دمای اشتعال برسانند.
که در این معادله σ سطح مقطع انجام واکنش و v سرعت
و نماد <> نماد میانگین گیری درتوضیح ماکسول بولتزمن
در دمای T است.
مثلاً برای واکنش دوتریم - تریتیم (D-T) داریم:
این مقدار حداقلی برای ایجاد شدن پلاسما است.
کیک زرد
روش تهیه كیك زرد
ابتدا سنگ معدن با دستگاههای مخصوصی خرد و آسیاب میشود، پس از آن برای جداسازی اورانیم
و بالابردن خلوص خاك سنگ، آن را در حمامی از اسید سولفوریك، آلكالاین و یا پراكسید می
خوابانند؛ این عمل برای به دست آوردن اورانیوم خالصتر صورت میگیرد. سپس این محصول به
دست آمده را خشك و فیلتر میكنند و نتیجه آن چیزی خواهد شد كه به «كیك زرد» معروف است.
امروزه روشهای جدیدی برای تهیه این پودر اورانیوم وجود دارد كه محصول آنها بیش از آن كه زرد
باشد به قهوهای و سیاه نزدیك است، در واقع رنگ ماده به دست آمده به میزان وجود ناخالصیها در
این پودر بستگی دارد. نهادن این نام بر روی این محصول به گذشته بر میگردد كه كیفیت روشهای
خالصسازی سنگ معدن مناسب نبود و ماده به دست آمده، زرد رنگ بود.
مواد تشكیل دهنده كیك زرد
بخش اصلی كیك زرد (معادل 70-90 درصد وزنی) شامل اكسیدهای اورانیوم با فرمول شیمیایی
شیمیایی U3O8 و یا سایر اكسیدهاست و بقیه آن از دیگر موادی تشكیل شده است كه مهمترین آنها
عبارتند از:
هیدراكسید اورانیوم با فرمول شیمایی UO2(OH)2 یا (UO2)2(OH)2 كه در صنایع ساخت شیشه
و سرامیك استفاده میشود. این ماده تشعشع رادیواكتیو دارد و باید با شرایط خاصی نگهداری و حمل
شود.
سولفات اورانیوم با فرمول شیمیایی (U02S04) كه مادهای بی بو با رنگ زرد لیموییاست.
اكسید اورانیوم زرد (یا اورانیت سدیم) با فرمول شیمیایی Na2O (UO3)2.6H2O كه مادهای با
رنگ زرد - نارنجی است.
پراكسید اورانیوم با فرمول شیمیایی UO4·nH2O با رنگ زرد كمرنگ.
یكی از كاربردهای كیك زرد، تهیه هگزا فلوراید اورانیوم است. این گاز در وضع عادی حدود هفت
صدم درصد شامل ایزوتوپ 235 و بقیه آن ایزوتوپ 238 است. در مرحله غنی سازی درصد
U-235 به حدود 5.3 یا حتی بیشتر افزایش داده میشود.
كاربردهای كیك زرد
كیك زرد عموماً برای تهیه سوخت رآكتورهای هستهای به كار برده میشود، در واقع این ماده است
كه پس از پردازشهایی به UO2 تبدیل و برای استفاده در میلههای سوختی به كار برده میشود. این
ماده همچنین میتواند برای غنیسازی به گاز هگزا فلوراید اورانیوم یا UF6 تبدیل شود، چون در این
صورت میتوان چگالی ایزوتوپهای اورانیوم 235 را در آن افزایش داد.
در هر صورت كیك زرد در اغلب كشورهایی كه معادن طبیعی اورانیوم دارند تهیه میشود و تولید
این ماده مشكل خاصی ندارد و بهطور متوسط سالیانه 64 هزار تن از این ماده در جهان تولید می
شود. كانادا، یكی از تولیدكنندگان این ماده است، این كشور معادنی دارد كه خلوص سنگ اورانیوم
آنها به 20 درصد هم میرسد.
در آسیا نیز كشوری مانند قزاقستان صنایع بزرگ تولید این پودر را دارد. قیمت این پودر در
بازارهای بین المللی، هر كیلوگرم حدود 25 دلار است.
تاریخچه فشرده علم نجوم
بیایید به بهانه روز نجوم نگاهی کوتاه به تاریخ این علم بیاندازیم تا با مراحلی که این دانش کهن پشت سر گذاشته است بیشتر آشنا شویم.
تاریخ فشرده نجوم را می توان به سه دوره متفاوت تقسیم کرد:
1- دوره زمین مرکزی (از دوران باستان تا قرن شانزدهم)
2- دوره کهکشانی (از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم)
3- دوره کیهانی(از قرن نوزدهم تا اکنون)
دوره زمین مرکزی:
منجمان و ستاره شناسان باستان معتقد بودند که زمین باید در مرکز جهان باشد و فرض می کردند که خورشید، ماه و ستارگان به دور زمین می گردند. علاقه آنان که چندان جنبه علمی هم نداشت به طور عمده معطوف به مسائلی مانند رابطه واقعی یا فرضی رویدادهای آسمانی با حوادث زمینی، جستجوی آسمان به خاطر یافتن نشانه هایی از وقایع سعد و نحس و ... بود.
با این وجود، کشف های برجسته ای در این دوران صورت پذیرفت. گاهشماری با دقت بسیار زیادی رشد کرد، دایره البروج(مسیر ظاهری خورشید از میان ستارگان) به دقت تمام تعریف شد، دوره کامل خسوف و کسوف تعیین گردید و حتی در قرن دوم پیش از میلاد به حرکت محور زمین پی برده شد.
دوره کهکشانی:
می توان گفت که نجوم جدید با این دوره آغاز می گردد. کوپرنیک نشان داد که زمین نه تنها مرکز جهان نیست، بلکه فقط یکی از سیاراتی است که به دور خورشید می گردد. در این دوران معلوم شد که زمین سیاره ای کاملا معمولی است که مانند سایر سیارات حرکتی عادی دارد.
در حقیقت آشکار شد که خورشید، یکی از بیلیون ها ستاره مشابه حول و حوش ماست که برخی بزرگتر و بعضی کوچکتر از آن هستند.
در این دوره روش مطالعه پیوسته علمی تر شد و انگیزه اصلی آن میل به شناخت و فهم قوانین بنیادی حاکم بر حرکت اجرام آسمانی و توضیح چیزهایی که چشم می دید بود.
پیشرفتی که از قرن 16 تا قرن 19 میلادی صورت گرفت، نتیجه تلفیق کارآمدی از: رصدهای پردامنه، وسایل پیشرفته و کار نبوغ آمیز علمی بود.
رصدها:
اطلاعات وسیعی که اهمیت بنیادی داشتند، با کار سخت رصدگران دقیق، که نام بزرگ تیکو براهه در صدر آن هاست جمع آوری گردید.
وسایل:
معرفی تلسکوپ به نجوم توسط گالیله مرحله مهمی در تکامل علم نجوم بود. همانطور که اختراع بعدی، طیف نما نیز چنین بود. این دو وسیله مکمل یکدیگر هستند: تلسکوپ رویت ستارگان و اجرام سماوی را با وضوح بیشتری ممکن می سازد و طیف نما نور ستارگان را تجزیه می کند و اطلاعات فراوانی درباره ساختار آنان به ما می دهد.
نبوغ فردی:
نجوم نیر مانند سایر علوم برای پیشرفت خود نیازمند مغزهای بزرگی است که بتوانند بینش، تخیل، شهود و نیز دانش را بر اطلاعات رصدی تطبیق دهند. کپلر با کشف قوانین حرکات سیاره ای و نیوتن با کشف قانون گرانش عمومی در زمره این اندیشمندان بودند.
دوره کیهانی:
در این دوره مشخص شد کهکشان ستارگانی که خورشید ما بدان تعلق دارد فقط یکی از کهکشان های بسیاری است که در عالم وجود دارد. بخش زیادی از تحقیقات نجومی نیم قرن اخیر به این کوشش اختصاص داشته است که توسط شناخت این کهکشان ها تصویری کامل از جهان به دست آوریم. تلسکوپ های نوری بزرگتر و نیز تلسکوپ های رادیویی عم برای کمک به این تحقیقات ساخته شده اند.
دانشمند و نابغه بزرگی که در ذهن عامه مردم بیش از همه با این دوره ارتباط داده می شود آلبرت انیشتین است. کیهان شناسی و اخترفیزیک کاملا به نظریه نسبیت او متکی هستند.
در این دوره نجومی است که ما زندگی می کنیم و تا پایان آن راه درازی در پیش داریم.
منبع: کتاب نجوم به زبان ساده
ثبت نزدیکترین درخش گاما
درخش گامایی در فاصله 2 میلیارد سال نوری از ما کشف شد که پس تاب نوری آن تا قدر 5 درخشان شد.
ساکنان شمال غربی ایالات متحده آمریکا در بامداد روز 9 فروردین توانستند در صورت فلکی اسد،انفجار عظیمی را که در فاصله 2 میلیارد سال نوری از زمین رخ داده بود با چشم غیر مسلح ببینند. ساعت 15:07 (به وقت مرکزی ایران) پس تاب نوری یک درخش غول آسای گاما در بخش بالای صورت فلکی اسد تا قدر 5 درخشان شد و حتی گروهی از رصدگران در شهرهایی که از آلودگی نوری بالا رنج می برند توانستند آن را رصد کنند.این درخش که GRB 030329 (بر اساس تاریخ آشکار سازی آن 29 مارس 2003) نام گرفت ابتدا توسط مجموعه ای از آشکار سازهای پرتو گاما که برروی دومین جستجوگر انرژیهای قوی زودگذر HETE 2 نصب شده بودند آشکار شد.
این درخش که توسط تیم HETE 2 به عنوان یک درخش غول آسا شناخته شد، حدود 50 ثانیه به درازا کشید و مقادیر عظیمی از انرژی به سوی ما حرکت کرد.HETE 2 محل دقیق این درخش را ثبت و بلافاصله پیامهایی برای اخترشناسان سراسر جهان ارسال نمود و بلافاصله تلسکوپهای بزرگ و کوچکی از سراسر جهان به آن سوی آسمان خیره شد. بروس پترسون (Bruce A.Peterson) و پاول پرایس (Paul A.Price) از رصدخانه ملی استرالیا با وجود آنکه در گیر هوایی طوفانی بودند توانستند پس تاب مریی این درخش را در نور مریی آشکار سازند . آشکار سازی آنها 90 دقیقه پس از ثبت درخش توسط HETE 2 انجام شد و آنها این پس تاب را از قدر 12 رصد کردند. بلافاصله تلسکوپ VLT از مجموعه رصد خانه های جنوبی اروپا در شیلی به طیف نگاری از این درخش پرداخت. بررسی طیف گرفته شده نشان از انتقال به سرخی معادل 1658/0 داشت.
منبع :www.nojum.ir
این انتقال به سرخ به این معنی است که منبع این درخش در فاصله ای معادل 2 میلیارد سال نوری از ما قرار دارد. این در حالیست که اغلب درخشهایی که تا کنون آشکار شده است در فاصله ای بین 5 تا 10 میلیارد سال نوری از زمین قرار دارند. بنابراین GRB 030329 نزدیکترین درخش پرتو گاما به ما است کع تا کنون آشکار شده است ( البته غیر از یک درخش ضعیف و غیر عادی که در خلال ابرنواختر 1998 bw آشکار شد).
پس تاب نوری و بسیار درخشان این درخش گاما تا کنون توسط بسیاری از اخترشناسان حرفه ای و حتی آماتور رصد شده است . نظیر گروه رصدخانه نیرلو در فنلاند و تلسکوپ کوپک دانشگاه تکنولوژی ژاپن در توکیو.این درخش در محدوده پرتوهای ایکس و و امواج رادیویی نیز بسیار پرفروغ بود اما نکته جالب در مورد این درخش محل وقوع آن است. عکسهای آرشیوی از ناحیه ای که در خش در آن اتفا افتاده است نشان از آن دراد که هیچ شی درخشانتر از قدر 22 در آن منطقه وجود ندارد درحالیکه انتظار می رود خاوناده ای از کهکشانها در این ناحیه موجود باشد تا در اثر برخوردهای آن ناحیه این درخش شکل گرفته باشد. جستجو ی این ناحیه تا زمانیکه بازتاب نوری این درخش کاملا فرو نشیند متوقف خواهد بود و پس از آن اخترشناسان به جستجوی دقیق تر این ناحیه خواهند پرداخت. نکته جالب دیگر نیز در مورد این درخش استثنایی وجود دارد. در طی کاهش نور پس تاب این درخش چندین بار و در فاصله های زمانی 30، 60 و 90 ساعت پس از درخش اصلی مجددا پر نور شد. این درحالیست که در درخشهای عادی این حالت تنها یکبار اتفاق می افتد و یا برای مدت اندکی روند نزولی نورانیت آن متوقف می شود. این منجنی نوری پیچیده شاید در اثر یک چگالی بالا و غیر همگن از ابرهای گازی اطراف منطقه درخش و یا منابع انرژی دیگر شکل گرفته باشد.
در هر صورت GRB 030329 داده هایی را در بر دارد که ان را تبدیل به بی نظیر ترین درخش گامای قابل مطالعه نموده است و فرصتی استثنایی را در اختیار اخترشناسان قرار دا ده است. جورج ریکر (George Ricker) از دانشگاه MIT و مسول پروژه HETE 2 در مورد بررسیهای این درخش می گوید " هدف بعدی ما ادامه دادن به رصدهای این منبع غول آسا و شگفت است تا بتوانیم به منشا این درخش پی ببریم"
ماهیت نیروی جاذبه چیست؟
ماهیت نیروی جاذبه چیست؟

محمود حاجزمان: اگرچه نیروی جاذبه ابتدا توسط قوانین نیوتن و سپس نسبیت عام اینشتین به خوبی توصیف شد، با این وجود ما هنوز نمیدانیم چگونه خواص بنیادین جهان با هم ترکیب میشوند و این پدیده را ایجاد میکنند.
به گزارش نیوساینتیست، اریک ورلیند از دانشگاه آمستردام هلند، رویکرد جدیدی را برای توصیف نیروی جاذبه پیشنهاد کرده است. این فیزیکدان نظری و از تئوریسینهای برجسته نظریه ریسمان، استدلال میکند که جاذبه گرانشی ممکن است ناشی از جهت آرایش اطلاعات اجسام مادی در فضا باشد. وی میگوید: «از نظر من به عنوان یک فیزیکدان، این بسیار متقاعد کننده است.»
اولین، دوربردترین و تنهاترین
نخستین بار نیوتن با در نظر گرفتن جاذبه به عنوان نیروی بین اجسام، نشان داد که جاذبه چطور در مقیاسهای بزرگ عمل میکند. سپس اینشتین ایدههای نیوتن را در نظریه نسبیت عام خود اصلاح کرد. وی نشان داد که توصیف جاذبه بهوسیله انحنای چارچوب فضا-زمان توسط یک جسم، بهتر انجام میشود. همه ما ازآنرو به سمت زمین کشیده میشویم که جرم سیاره، چارچوب فضا-زمان پیرامون خود را خم کرده است.
اما این پایان ماجرا نیست. اگرچه نیوتن و اینشتین بینش عمیقی را برای درک نیروی جاذبه فراهم کردند، اما قوانین آنها تنها توصیفهای ریاضی است. این نظریهها تنها نحوه عملکرد جاذبه را تشریح میکنند، بدون اینکه بگوید جاذبه از کجا میآید. فیزیکدانان نظری تلاش زیادی را برای ایجاد ارتباط بین نیروی جاذبه با دیگر نیروهای بنیادین شناخته شده جهان انجام دادهاند. مدل استاندارد فیزیک که بهترین چارچوب ما برای توصیف دنیای زیراتمی است، شامل نیروی الکترومغناطیسی و نیروهای هستهای قوی و ضعیف است؛ اما نیروی جاذبه را دربر نمیگیرد.
بسیاری از فیزیکدانان نسبت به اینکه مدل استاندارد فیزیک بتواند در برگیرنده نیروی جاذبه باشد، تردید دارند. نیروی گرانش را میتوان بوسیله عملکرد ذرات فرضی گراویتون توصیف کرد، اما تاکنون مدرکی دال بر وجود این ذرات بهدست نیامده است. ضعف جنبه گرانشی نظریههای موجود، از دلایل اصلی ارائه تئوریهای جدید مانند نظریه ریسمان و گرانش کوانتومی در دهههای اخیر بوده است.
آنتروپی، گرانش و هولوگرافیکارهای ورلیند، رویکرد جدیدی را برای بررسی مساله گرانش پیشنهاد میکند. بنابر اعتقاد وی گرانش پدیدهای است که از خواص بنیادین فضا و زمان ایجاد میشود.
برای درک نگرش پیشنهادی ورلیند، مفهوم سیالیت آب را در نظر بگیرید. مولکولهای منفرد آب هیچ سیالیتی ندارند، اما مجموعه این مولکولها در کنار یکدیگر خاصیت سیالیت آب را به وجود میآورد. بهطور مشابه، نیروی گرانشی جزو خواص ذاتی مواد نیست. این نیرو یک اثر اضافی فیزیکی است که از اندرکنش جرم، فضا و زمان ایجاد میشود. ایده وی درباره نیروی جاذبه به عنوان یک نیروی آنتروپی، بر اصل اول ترمودینامیک استوار است که در حوزه نامتعارفی از توصیف فضا-زمان که هولوگرافی نامیده میشود، عمل میکند.
هولوگرافی در فیزیک نظری، دارای اصول مشابه برچسب هولوگرام موجود بر روی اسکناس است. در این روش تصاویر سهبعدی در یک سطح دوبعدی جا داده شده است. مفهوم هولوگرافی در فیزیک در دهه 1970، توسط استیفن و جاکوب بکنشتین توسعه یافت تا بتواند خواص سیاهچالهها را توصیف کند. کارهای آنها به مفهومی منجر شد که بر اساس آن، یک کره فرضی میتواند اطلاعات لازم را درباره جرم داخلش در خود ذخیره کند. در دهه 1990 میلادی / 1370 شمسی، هوفت و لئونارد ساسکیند از دانشگاه استنفورد پیشنهاد کردند که این چارچوب میتواند به تمام جهان تعمیم داده شود. اصل هولوگرافیک پیشنهادی آنها در بسیاری از تئوریهای بنیادین علم فیزیک مورد استفاده قرار میگیرد.
ورلیند از این اصل هولوگرافیک استفاده کرد تا دریابد که برای یک جرم کوچک، در فاصله مشخصی از یک جسم بزرگتر مانند یک ستاره یا سیاره چه اتفاقی میافتد. وی نشان داد که جابهجایی اندک این جسم کوچک به معنای تغییر محتوای اطلاعات یا آنتروپی در سطح هولوگرافیک فرضی بین دو جسم است. این تغییر اطلاعات با تغییرات انرژی سیستم مرتبط است.
ورلیند از اصول آماری برای درنظر گرفتن تمام حرکات ممکن جرم کوچک و تغییرات انرژی مربوط به آن استفاده کرد. وی کشف کرد که از نظر ترمودینامیکی، حرکت جسم کوچک به سمت جسم بزرگتر محتملتر از سایر جابهجاییها است. این اثر را میتوان به صورت یک نیروی خالص که هر دو جسم را به سمت یکدیگر میکشد، نگاه کرد. فیزیکدانان این را نیروی آنتروپی مینامند؛ زیرا از تغییرات محتوای اطلاعات سرچشمه میگیرد.
با ایجاد ارتباط بین محتوای انرژی و رابطه معروف اینشتین برای جرم و انرژی، قانون جاذبه نیوتن مستقیما استخراج میشود. این نسخه نسبیتی تنها گام کوچکی به جلو به حساب میآید و میتواند برای هر دو جسم اعمال شود. ورلیند میگوید: «یافتن مجدد قوانین نیوتن میتواند یک تطابق خوشیمن باشد.»
چرا کسی زودتر به این فکر نیفتاده بود؟
مقاله ورلیند ستایش برخی از فیزیکدانان را به دنبال داشتهاست. رابرت دیجگراف از ریاضیفیزیکدانان برجسته دنیا در دانشگاه آمستردام، ظرافت مفاهیم کار ورلیند را تحسین میکند. وی میگوید: «مساله تعجبآور این است که هیچ کسی قبلا به این موضوع فکر نکرده است. این ایده بسیار ساده و متقاعد کننده به نظر می رسد.»
اما برخی از فیزیکدانان نظرات مخالفی دارند. برخی اعتقاد دارند که ورلیند در استخراج معادلات خود، به دلیل اینکه از خود جاذبه شروع کرده، دچار استدلال دور شده است. برخی دیگر نیز نگرانیهایی را در خصوص ریاضیات ناچیز مورد استفاده ورلیند ابراز کردهاند.
استنلی دسر از دانشگاه برندایس ماساچوست، که کارهایش باعث گسترش قلمرو نسبیت شده میگوید: «بهنظر میرسد کار ورلیند یک راه امیدبخش است. اما کارهای وی تمام عقاید تعصبآمیز ما را درباره نیوتن و هوک تا اینشتین به چالش میکشد، چیزی که قبول آن خیلی سخت است.»
ورلیند تاکید میکند که مقاله وی تنها گام نخست در این موضوع است. وی میگوید: «ایده من هنوز در حد یک نظریه نیست، اما پیشنهادی برای برای یک الگو یا چارچوب جدید است. قسمت سخت کار تازه آغاز شده است.»
نپتون، سیاره بزرگی را بلعیده
بزرگ بودن نپتون علیرغم فاصله زیادش با خورشید، در کنار تشعشعات گرمایی آن و مدار عجیب و غریب قمرش، این فرضیه را به ذهن دانشمندان آورده که شاید نپتون سیاره اصلی را بلعیده و قمر آن را از آن خود کرده است
بهنوش خرمروز: به نظر میرسد که سیاره نپتون، یک ابرزمین (یک سیاره در حال گردش به دور خورشید که بین 2 تا 10 برابر زمین است) را بلعیده است و قمر آن را هم از آن خود ساخته است. این پدیده میتواند دلیل انتشار گرما از سیاره یخ زده نپتون و نیز مدار عجیب و غریب قمر آن، تریتون را روشن کند.
تا همین اواخر، نپتون یک معما بود. غباری که منشا تشکیل آن بوده است، به احتمال زیاد از خورشید جدا شده بوده است. با داشتن موادی بسیار کمیاب، همیشه سوال این بوده که چه طور نپتون و اورانوس، دورترین سیارههای منظومه شمسی نسبت به خورشید، این همه بزرگ هستند.
اما اگر آنها زمانی تشکیل شده باشند که خیلی به خورشید نزدیکتر بودهاند چه؟ در سال 2005/ 1384 گروهی از دانشمندان پیشنهاد کردند که شاید در یک تحول اولیه، سیارههای بزرگ در منظومه شمسی تغییر مکان داده باشند. بر اساس فرضیه آنها، اورانوس و نپتون در نزدیکی خورشید شکل گرفتهاند و بعد با تعویض جا به مرور، به دورتر منتقل شدهاند.
بر اساس محاسبات استیون دش در سال 2008/ 1387، در صورت درست بودن این فرضیه، این سیارهها باید در محل تولد خود آن قدر مواد به جای میگذاشتند که به اندازه تشکیل سیارهای با حجم دو برابر زمین باشد.
به گزارش نیوساینتیست، حالا دش و همکارش سیمون پورتر میگویند که قمر عجیب نپتون، تریتون، احتمالا زمانی به دور ابرزمین خود میگشته است. تریتون از پلوتو بزرگتر است و در جهت مخالف گردش نپتون، روی مدار خود میچرخد. این مسئله میتواند نشاندهنده این باشد که تریتون قمر اصلی نپتون نیست.
برای این که نپتون، تریتون را تصاحب کرده باشد، باید سرعت قمر بسیار پایین آمده باشد. یک احتمال این است که تریتون جفتی داشته که بیشتر انرژی جنبشی خود را به آن انتقال داده است. در سال 2006/ 1385 پژوهشگران بحثی را عنوان کردند که بر آن اساس، تریتون با جسم دیگری در ابعاد خود جفت بوده که بعد از پیوستنش به نپتون، به درون فضا پرتاب شده است.
اما اگر جفت سابق تریتون، یک ابرزمین بوده باشد، به دلیل حجم بزرگتر و قابلیت گرفتن انرژی جنبشی بیشتر، به تریتون امکان بیشتری برای کند شدن میداده است. به اعتقاد دش، این فرضیه به نظر عملیتر میرسد.
احتمال دارد نپتون ابرزمین تریتون را بلعیده باشد. گرمای به جا مانده از این برخورد، ممکن است توضیح مناسبی برای تشعشعات گرمایی نپتون در مقایسه با اورانوس باشد. چرا که این دو سیاره از نظر حجم و ترکیبات بسیار به هم شبیهاند.
با این حال، داگلاس همیلتون، یکی از محققین طرح پیشنهادی سال 2006/ 1385 معتقد است که اوایل تشکیل منظومه شمسی، اجرام کوچک در آن فراوان بودند و بعد جابهجایی اجرام بزرگتر باعث پراکنده شدن آنها شده است. به نظر وی، احتمال این که نپتون قمر فعلی خودش را از یکی از این اجرام کوچک و متداول جدا کرده باشد، خیلی بیشتر از آن است که یک ابرزمین نادر را بلعیده باشد.
برای تایید هر یک از این فرضیهها هنوز به مطالعات بیشتری نیاز است.
ابهام در منشاء تنها قمر زمین
هرچند سال گذشته مشخص شد که ماه آب دارد، اما بررسی دوباره نمونههای جمعآوری شده در ماموریتهای آپولو نشان داده که زیر پوسته ماه نیز مرطوب است و منشاء شکل گیری ماه نمیتواند برخورد جسمی با زمین باشد.
محمود حاجزمان: لری تیلور همواره میگفت که اگر زمانی در ماه آب پیدا شود، اسمش را عوض خواهد کرد! اما وی هیچگاه انتظار نداشت که تحقیقات خودش روزی این حقیقت را برملا کند.
به گزارش نیچر، سنگشناس دانشگاه تنسی در اولین کنفرانس علوم سیارهای و قمری که در سال 1970 / 1349 برگزار شد، تنها 32 سال سن داشت. در آن کنفرانس همکاران وی نتایج بررسیهای خود را از صخرههای ماه، که در سال قبل از آن و طی ماموریت آپولو 11 جمعآوری شده بود، تشریح کردند. آنچه که تیلور در نمونهها دید، تنها آهن فلزی خالص بود. این نکته نشان میداد که هیچ آبی در محیط اطراف وجود ندارد که باعث زنگزدن آهن شود. سایر نتایج نیز منجر به شکلگیری یک مرز بین دانشمندان شد: ماه کاملا خشک است و همیشه هم همینطور بودهاست.
چهل سال بعد و در همان کنفرانس سالیانه که این دفعه در هیوستون تگزاس برگزار میشد، تیلور و همکارانش اعلام کردند که آنها تمام این مدت را اشتباه میکردند. در گردهمایی هفته گذشته، سه گروه مختلف شواهدی را عرضه کردند که نشان میداد بلورهای موجود در صخرههای آتشفشانی جمعآوری شده توسط فضانوردان آپولو، حاوی مقدار زیادی آب، در حد چند هزار قسمت در میلیون است.
ماه خشک، ماه آبدار
این یافتهها هنگامیکه به آب یخزده سطح ماه نگاه بیاندازیم معنای بیشتری پیدا میکند. وجود آب در سطح ماه در سال گذشته، توسط ماهواره الکراس ناسا و سفینه چاندرایان1 هند کشف شد. مطالعات جدید بر روی نمونههای آپولو، نشانههایی را از آنچه که درون ماه به انتظار ما نشستهاست فراهم میکند.
نتایج جدید نشان میدهد که درون ماه همواره حاوی آب بودهاست. این مطلب نظریههایی را که درباره شکلگیری ماه طی یک برخورد آتشین و سرد شدن یکباره جسم آن است، به چالش میکشد. نتایج همچنین نشان میدهد که نقش دنبالهدارها در انتقال آب به ماه، بسیار مهمتر از آن چیزی است که دانشمندان در گذشته تصور میکردند.
لیندا الکینز از ماهشناسان انستیتو فناوری ماساچوست، MIT، میگوید: «یافتههای جدید یک انقلاب محسوب میشود.»
به گفته تیلور، نخستین شواهد درباره رطوبت درون ماه در سال 2008 / 1387 منتشر شد. در آن زمان محققان مقادیر ناچیزی آب را در خردههای آبگینه آتشفشانی بهدست آمده از ماموریت آپولو پیدا کردند. این کار به کمک پیشرفت طیفنگارهای یونی حاصل شد که می توانستند چنین حجم اندکی از آب را نمایان سازند.
اگرچه نمونههای آتشفشانی شواهدی را دال بر وجود آب در داخل ماه ارائه میکردند، اما این شواهد محدودیتهایی داشتند. این نمونهها در فورانهای آتشین شکل گرفتهاند که مشخصا شیمی آنها را تغییر دادهاست. در نتیجه آنها نمایندههایی نامطمئن برای صخرههای درون ماه هستند.
منبع آب چیست؟
اما اکتشافات جدید درباره آب، مربوط به یک منبع کاملا متفاوت است. بلورهای معدنی ریز بازالت تیره، که در دریاهای ماه پیدا شده است. این بلورها در دشتهای وسیع گدازه آتشفشانی که زمانی این دریاها را پر کرده بود، شکل گرفتهاند و حاوی مقادیر بسیار بیشتری آب نسبت به خردههای آبگینه هستند.
به گفته تیلور، به دلیل شکلگیری بازالت در شرایط آرامتر نسبت به فورانهای آتشین ایجاد کننده آبگینهها، برآورد مقدار آب موجود در زیر پوسته ماه را با استفاده از این صخرهها راحتتر و مطمئنتر است.
سه گروه تحقیقاتی به نتایج متفاوتی درباره مقدار آب گذشته ماه رسیدند، اما همه آنها پیشبینی میکنند که آب درون ماه، دهها هزار برابر بیشتر از مقداری است که در گذشته تصور میشد. با این وجود، مقدار این آب هنوز کمتر از زمین است.
یک ماه با چنین رطوبتی میتواند یک محیط فعالتر باشد. آب نقطه ذوب پوسته صخرهای را کاهش میدهد و شکلگیری ماگما را آسانتر میسازد. آب همچنین امکان جابهجایی صخرهها را درون ماه فراهم میکند. این نکته به ماه اجازه میدهد که سریعتر از آنچه که دانشمندان در گذشته فکر میکردند سرد شود و میتواند پاسخی برای برخی از معماهای زمینشناسی ماه باشد.
یکی از گروههای تحقیقاتی مدرکی از منشاء آب پیدا کردهاست. جیمز گرینوود از دانشگاه وسلیان کنتاکی کشف کردهاست که آب موجود در ماه، دارای نسبت دوتریم یا هیدروژن سنگین به مراتب بالاتری در مقایسه با آب موجود در زمین است. نسبت کشف شده برای ماه، مشابه این نسبت برای دنبالهدارها است.
معمای پیچیده
نسبت دوتریم موجود در آب ماه یک شگفتی محسوب میشود. تصور میشد که ماه در اثر برخورد یک جسم با اندازههای مریخ به زمین، اندکی پس از شکلگیری آن به وجود آمده باشد. در اثر این برخورد بخشی از سیاره ذوب شد و صخرههای گداختهای را به فضا پرتاب کرد که در نهایت به یکدیگر پیوسته و در اثر سخت شدن، ماه را بهوجود آوردند. این تصویر به این معنا است که زمین و ماه باید نسبت مشابهی از آب سنگین داشته باشند.
اما ترکیب به مراتب سنگینتر آب موجود در نمونههای ماه، محققان را مجبور کردهاست که به دنبال توضیحات جدیدتری باشند. به گفته تیلور یک ایده این است که دستهای از دنبالهدارها، اندکی پس از برخورد اولیه که باعث شکلگیری ماه شد، به آن برخورد کردهاند. دنبالهدارها با زمین نیز برخورد کردهاند اما به دلیل اینکه سیاره جوان حاوی منابع آب بسیار بیشتری بود، آب سنگین موجود در دنبالهدارها نتوانست تاثیر زیادی بر ترکیب آب زمین بگذارد.
یک گزینه دیگر این است که گرمای حاصل از برخورد، آب سبکتر موجود در ماه را تبخیر کرده و باعث غنی شدن آب سنگین ماه شده است. شاید هم جسم برخورد کننده خود حاوی مقادیر عظیمی از آب سنگین بودهاست.
الکینز میگوید: «همه اینها ممکن است منجر به تجدید نظر در نظریه برخورد کننده غولپیکر شود.»
اما هنوز برای چنین کاری زود است. نتایج مربوط به آب سنگین میتواند تنها نشاندهنده یک غنیشدگی نقطهای باشد. چنین چیزی به عنوان مثال میتواند مربوط به نمونهگیری از محل برخورد یک دنبالهدار باستانی باشد. همچنین برخی از محققان هنوز متقاعد نشدهاند که آنطور که نمونههای جدید اشاره میکند، ماه یک محیط مرطوب باشد.
چیپ شیرر از دانشگاه نیومکزیکو، کلرین موجود در صخرههای آتشفشانی را آنالیز کردهاست. کلرین میتواند اطلاعاتی درباره آب باستانی فراهم کند. به گفته وی، غلظت آب تخمین زده شده توسط سایرین بالاتر از حدی است که نتایج آزمایشات وی نشان میدهد.
با تمام این اوصاف به نظر میرسد که باید منتظر باشیم و ببینیم که در آینده چه اتفاقی میافتد. آیا ماه واقعا آبدار است؟!
امواج رادیویی مرموز از یکی کهکشان نزدیک
ساطع شدن امواج رادیویی بسیار مرموز از یکی از کهکشانهای نزدیک
در یک رویداد بسیار عجیب، منبع ناشناسی در یکی از کهکشان های نزدیک به کره زمین امواج رادیویی خاصی را به کره زمین ارسال کرده است. این شیء ناشناخته در نزدیکیهای کهکشان M82 شروع به انتشار امواجی نموده که تا کنون مشابه آن توسط اخترشناسان رویت نشده است.
آقای تام ماکسلاو از مرکز نجوم جادرل بنک در انگلستان که در تیم کاشف این امواج حضور داشته اذعان میکند که " ما نمیدانیم این امواج چیست و از کجا میآید".
این امواج احتمالا متعلق به یک شیء بسیار متراکم میباشد که با مواد اطراف خود در فضا تلفیق شده است و این میتواند یک سیاهچاله یا یک سیاهچاله درون یک محیط غیر عادی فضایی باشد.
در واقع خصوصیات امواج ارسال شده به زمین به گونه است که هیچ شباهتی به آنچه که تاکنون در کائنات دیده شده است، ندارد. اگر چه متخصصان فیزیک نجوم هنوز به ماهیت این امواج رادیویی پی نبرده اند، اما بهترین حدسی که در این باره زده شده آن است که این امواج احتمالا متعلق به یک شیء بسیار متراکم میباشد که با مواد اطراف خود در فضا تلفیق شده است و این میتواند یک سیاهچاله یا یک سیاهچاله درون یک محیط غیر عادی فضایی باشد.
جریان کشف این امواج در ماه می سال گذشته و در زمان رصد انفجارهای ابرنواختری در کهکشان M82 رخ داده است. لکه روشنی از امواج در مدت زمان بسیار کوتاهی منتشر شدند که از نظر قوائد فیزیک نجوم سرعت این انتشار بسیار زیاد بوده و موجب حیرت منجمین شده است. از آنجا که امواج ناشی از سوپرنواها در طی چند هفته به حداکثر روشنایی میرسند و سپس پس از چند ماه روشنایی خود را از دست میدهند، امواج ارسالی شباهتی به امواج منتشر شده از سوپرنواها ندارند و از الگوی آنها پیروی نمیکنند.
این امواج جدید در طی یک سال روشنایی خود را از دست نداده است و طیف آن نیز پایدار میباشد.
گزارش این کشف عجیب که میتواند حاکی از وجود منبعی ناشناخته در تلاش برای ارتباط با کره زمین باشد، توسط آقای ماکسلاو در روز چهارشنبه 14 آوریل به جلسه مرکز ملی نجوم در گلاسکو در انگلستان ارائه شده است.
شاید به زودی منجمین به دنبال سازماندهی هیات استقبال کره زمین از موجوداتی باشند که از کهکشانهای نزدیک پیامهای رادیویی مخابره میکنند!
نقش میدان مغناطیسی زمین در محافظت از زمین!
میدان مغناطیسی زمین همچون سپری از ما در مقابل این بادهای خورشیدی محافظت میکند. با این حال به خوبی میدانیم که اگر جهت میدان مغناطیسی بادهای خورشیدی در خلاف جهت میدان مغناطیسی زمین باشد، خطوط میدان در هم میشکنند و سپس طی فرآیندی موسوم به «اتصال مجدد مغناطیسی» به یکدیگر میپیوندند. این فرایند به گازهای یونیزه (پلاسمای) موجود در بادهای خورشیدی اجازه میدهد در لایههای بیرونی مگنتوسفر زمین رخنه کنند و در نتیجه به سطح سیاره ما برسند.
دانستن شرایطی که تحت آنها بادهای خورشیدی میتوانند در سد مغناطیسی زمین نفوذ کنند، نقش مهمی را در مدلسازی اوضاع جوی فضا و اثراتی همچون قطع شدن سلمانۀ تعیین موقعیت جهانی (GPS) در اثر برهم کنش میدان مغناطیسی زمین با بادهای خورشیدی ایفا میکند.

فورانهای تودههای آتشفشانی در ایسلند
فورانهای تودههای آتشفشانی در ایسلند در روزهای 29 اسفند و 25 فروردین در زیر مرکز یخچالهای طبیعی کوچک رخ دادند. هیچکدام از این دو فوران قدرتمند نبودند ولی دومین فوران مقدار زیادی از این یخچالها را ذوب کرد که پس از خنک کردن و تکهتکه کردن گدازهها، آنها به مانند شیشهخرده به همراه تودههای آتشفشانی در فضا پخششدند.
عکس: ناسا